در دست تعمیر ...

The diary of individulist student

در دست تعمیر ...

The diary of individulist student

نوشته ای احساسی در نفی احساسات

سه شنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۰۵ ب.ظ

فکر میکنم فمینیسم از یک عصبانیت نشات گرفته، عصبانیت زنانه، در برابر ظلم های مردانه.
 انسان در عصبانیت نمیتواند تصمیمات را به درستی بگیرد یا حتی به درستی از خودش دفاع کند، این میشود که زنان با نام فمینیسم به بهانه ی  احقاق حقوق شان میروند دنبال کارهای احمقانه که مصداق هایش در این مقال نمیگنجد .

 

زنی با مادر تماس گرفته ! 
شوهر ۳۰ ساله اش با زنی ۴۰ ساله ریخته اند روی هم! 
از مادر میخواهد به او یک مشاور معرفی کند.
عصبانی میشوم ، میگویم مشاور ؟! باید آن بی مقدار را به دادگاه بکشاند و پدرش را در بیاورد، خاک بر سر بی ظرفیت کثافتش!
به خودم می آیم، حالا عصبانی نیستم اما غمی عجیب مرا گرفته، زن را نمیشناسم اما زنانگی اش را چرا .
نمیدانم مشاور راه چاره است یا دادگاه یا چیز دیگر، فقط دعا میکنم قوی باشد، یا قوی بشود. 
دعا میکنم خدا را فراموش نکند . میدانم اگر خدا را فراموش نکند او فراموشش نخواهد کرد. او در هرصورت فراموشش نخواهد کرد.  
خودم اما این را دیر فهمیدم . وقتی که آثار این فراموشی در تار و پود زندگانی ام رخنه کرد. 
کاش او خدا را فراموش نکند .
کاش او اشتباه بقیه را تکرار نکند .
کاش خدارا فراموش نکند ‌.

  • ۹۸/۰۵/۲۲

نظرات  (۱)

چقدر وحشتناک :((((

پاسخ:
من جزییاتش رو ننوشتم اما داستان تلخ تر از این بود که روایت کردم ‌.
یک روز تا شب سردرد رهام نمیکرد بخاطر غصه ی زنی که نمیشناختمش ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">