در دست تعمیر ...

The diary of individulist student

در دست تعمیر ...

The diary of individulist student

و امشب از من ناامید تر نیست

يكشنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۹، ۱۲:۳۳ ق.ظ

_ خوبی ؟!

_ آره 

 

 

_عزیزم خسته ای ؟

_ نه چطور مگه ؟ 

 

این مدت هرشب حین همین مکالمه های خوبی و آره خوبم ، اشک میریختم ولی نمیذاشتم اون بفهمه. از دوتا دوتا چهارتا کردن خسته شدم. از اینکه بالاخره کی پولمون میرسه ؟ کی فلان مشکل حل میشه ؟ کی تموم میشه؟ 

سرو کله زدن با آدمایی که همیشه خدا از همه طلبکارن ، شنیدن زورگویی و تحقیر از طرف کسایی که کارمون بهشون بستگی داره، شمردن ریال به ریال پولای دوتامون هرروز و هرشب. اینا حالم و دیگه داره بهم میزنه ‌

همیشه بهش میگم ما ادمهای کاسبی نیستیم، آدمهای بیزنس نیستیم، آدمهای پول نیستیم... ما باید بشینیم یه جا و تو بخونی و برام بگی ، من بخونم و برات بگم، من یاد بگیرم تا تو یاد بگیری، تو یاد بگیری تا...اما خب . پوله که میتونه وصال بیاره نه؟ بقیه اش همش بازیه.

 

و من، دختری که تو خونه بابا هیچ چیز کم نداشت، حالا برای زندگیش کاسبی میکنه...

خیلی چیزها هست که بگم اما حوصله شرح قصه نیست ...

 

  • ۹۹/۰۱/۳۱