اوهامِ کودکی!
چهارشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۷، ۰۳:۴۳ ب.ظ
بچه که بودم فکر میکردم کسایی که توی تلوزیون برنامه اجرا میکنند، همونطور که ما اونارو میبینیم اونا هم مارو میبینن، مثلا فکر میکردم الان عمو فیتیله ای ها دارن مارو نگاه میکنن بعد اینطور تصور میکردم که به ازای هر ببیننده یه تلوزیون تو استودیو دارن و مارو میبینن. الان که اینارو دارم مینویسم خودم از خنده دارم شرحه شرحه میشم شمارو نمیدونم.
حالا چند وقت پیش یه روز مامان بزرگ پدریم که خیلی خیلی پیره، برگشت بهم گفت، ننه اینا که تو تلوزیون ان مارو میبینن؟! خنده ام گرفته بود، گفتم نه ننه جان مارو نمیبینن. اتفاقا منم بچه بودم همین فکر و کردم. بعدش برگشت گفت :
ننه آدمه پیر هم مله ( مثله ) بچن.
مردم براش اون لحظه ها!
یکی دیگه از این شاهکار های تصوراتی من تو بچگی این بود که فکر میکردم این فیلم تاریخیا رو همون موقع فیلم برداری کردن، مثلا سریال امام علی(ع) اگه اشتباه نکنم و فکر میکردم همون دوران امام علی فیلم برداری کردن. تصور میکردم مثلا چندتا از این آدما با لباسای بلند و عمامه به سر دوربین فیلم برداری دستشون گرفتن . یکی نیست بگه آخه ...بگذریم.
یعنیا آیکیو در حده... دارم تجزیه میشم خودم از خنده!
ولی مطمئنم همه اینطور تصورات داشتن، وجدانا نداشتید؟!
یادم افتاد یه روز یکی از معلما گفت بچگی چه آرزوی خیالی یا جالب داشتید؟! هرکی یه چیزی گفت، یکی میگفت پرواز کنم، اون یکی میگفت با شوهر عمه ام ازدواج کنم، منم گفتم میخواستم خونمون دریایی از پلاستیک و نایلون بود تو دریای نایلون شنا کنم....
چی بگم.
اگر من در آینده هیچی نشدم بدونید بخاطر بچگی درخشانم بوده!
- ۹۷/۰۳/۳۰