در دست تعمیر ...

The diary of individulist student

در دست تعمیر ...

The diary of individulist student

صلاه الجمعه

جمعه, ۲۲ تیر ۱۳۹۷، ۱۱:۵۴ ب.ظ

دو شب پیش یکی از دوستانم ازم خواست نظرمو راجع یه پست مهمل اینستاگرامی بگم براش . یه پست مهمل از یه پیج مهمل تر. چیز زیادی ازش یادم نیست فقط نوشته بود که میرن نماز جمعه مرگ بر فلان واینا بگن. حالا جدا از اون بحث دو ساعته من با دوستم توضیح دادن اینکه اصلا فلسفه ی نماز جمعه چیه و اینا ما بالاخره امروز بعد از مدتها به منزله ی یک توفیق اجباری رفتیم نماز جمعه. قبل از اینکه بریم خونه مامان بزرگم بودیم که شوهر خالم علی گفت، فاطمه دوتا امام جمعه هست شانس بیاری اون خوبه باشه. شوخی میکرد البته .منظورش از خوب این بود که مختصر و مفید خطبه میخونه. همین طور هم بود. شبیه پاپ توی فیلم ها حرف میزد، خودمم تعجب کرده بودم از نحوه بیانش . خطبه اول که مسائل دینیه رو از غیبت و تهمت حرف زد!  یه حاج خانومی کنار من نشسته بود اخرای خطبه رسیده بود بعد میگفت این چرا باز داره همون خطبه هفته قبل و میخونه. اون دفعه هم راجع غیبت حرف زد. منم تو ذهنم گفتم حتما هفته قبل هم آخر خطبه رسیدید شما :/

خطبه دوم رو که معمولا سیاسی اجتماعیه، حاج آقا ترجیح دادن صرفا اجتماعی بگن و درمورد هفته بهزیستی و اورژانس اجتماعی صحبت کردند که من خودم برای اولین بار بود با اورژانس اجتماعی آشنا میشدم. فلسفه اورژانس اجتماعی کمک رسانی به افراد در معرض آسیب های اجتماعیه، مثل زنانی که مورد خشونت قرار گرفتن، فرزند آزاری، اختلالات جنسی و.... تقریبا شبیه اورژانس بیمارستاناست ولی من جزییاتش و دیگه نمیدونم. این هفته مثل اینکه سالگرد قطعنامه 598 هم هست. درموردش میخوام بیشتر بخونم.

یه قسمت جالبش هم دیدن آدمای مختلفه .طرف راستم یه خانم نشسته بود که یه پسر بچه ی نون خامی ای با سس شکلات داشت ( تشبیه و فقط :/ ) دست چپم هم یه خانم های کلاس که به عینک گوچیش یه کش سیاه وصل کرده بود که بعدا فهمیدم ایشون عمه ی مامان بزرگمه :|

خلاصه ما رفتیم نماز جمعه مرگ بر کسی هم نگفتن، پرچمی هم آتیش نزدن، ساندیس هم نخوردیم و نخوردن و برگشتیم.

به یاد مقدمه دکتر حامد اختیاری (که مشغول تحصیل در آمریکا هستند ) میفتم که برای شما قسمتی از اون مطلب رو مینویسم .

خود را مقید کرده ام که جمعه ها در نماز جمعه ی مسجد مسلمانان سنی شهر شرکت نمایم و به فراخور از اساتید و همکارانی که علاقمند به آشنایی بیشتر با اسلام هستند کسی را هرهفته با خود همراه میسازم که البته ماجرای ما در نمازهای جمعه به امامت امامان اکثرا آمریکایی با اسامی ای مانند جان و جیمز و ملبس به کت و شلوار و کراوات، خود داستان های جالب زیادی به همراه دارد که از حوصله این مقدمه خارج است. اما در  پاسخ به این همراهی دوستان غیر مسلمان در مراسم اسلامی  ،من نیز به رسم ادب و هم چنین برای یادگیری بیشتر در مراسم مذهبی ادیان دیگر تا حد امکان شرکت مینمایم... 


و من فکر میکنم که اکثرا ما فقط روی کاغذ مسلمانیم ...
  • ۹۷/۰۴/۲۲