در دست تعمیر ...

The diary of individulist student

در دست تعمیر ...

The diary of individulist student

دیپلمه ...

دوشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۲۱ ب.ظ
تو آستانه 20 سالگی به پوچی رسیدم .
هیچ دستاوردی ندارم و هیچ چیزی ندارم که بتونم باهاش یه چیزی به دست بیارم ...
نمیخوام دوباره یه سال بشینم تو خونه با چهار گزینه ها سر و کله بزنم .
من حاضرم هرکاری انجام بدم ،هرکارییییی که بشه بهش گفت کار .
اما من تو یه زندان به اسم ه شان و حرفه مردمم ...(دختر بودنم هست )
القصه تا دی که احتمالا برم سرکار محبوبم ،بیکارم .هرچند هنوز هیچ چیزی قطعی نیست .
اما من نمیتونم بشینم ،من باید قبل اومدن اون عدد لعنتی 20 یه چیزی پیدا کنم .
میدونی یکی از احمقانه ترین چیزهای این مملکت چیه ؟ اینکه برای مترجم شدن تو یه سایت مزخرف هم باید لیسانس داشته باشی:)
دوست دارم همیشه یه دیپلمه باقی بمونم و بزنم تو دهنه همه اونایی که فکر میکنن دانشگاه دوای درد همه چیزه .
اما بعد رفتن دوتا مصاحبه و پرکردن چندتا فرم برای چندتا کار دیگه ،دارم فکر میکنم که شاید دارم اشتباه میکنم ...شاید لیسانس داروی شفا بخش تمام جوونای این مملکت باشه .وگرنه مگه میشه این همه آدم خودشونو تیکه تیکه کنن برا دانشگاه رفتن ؟ مگه میشه 100 درصد جوونای مملکت فکر کنن اول و آخرشم که باید برن حالا هر رویا و هرشغلی که داشته باشن . مگه میشه خدا؟
  • ۹۷/۰۷/۱۶