رفیق من، سنگ صبور دردام
_ میدونی آرزوی من چیه؟!
_چی ؟!
_ اینکه برم تیم ملی
_ بعدشم بری لیورپول؟!
_اره، آرزوی تو چیه؟!
_ اممم، مامان بابا دارم
_چی ؟!
_اینکه مامان بابا دارم.
_ این آرزو نیست ،گفتم این دلیل برای شکر کردنه، اصلا میدونی آرزو چیه؟؟
_ نه آرزو یعنی چی؟!
آرزو یعنی چیزی که خیلی دوست داری داشته باشیش. یا بهش برسی، حالا آرزوت چیه؟!
_ آرزوم اینه که بزرگ شم ظرف بشورم ( بابام عصر داشته طرف میشسته، گفته منم میخوام ظرف بشورم، بابام بهش گفته بذار وقتی بزرگ شدی)
_ یه آرزو دیگه بگو این چیه؟؟
_ خب آرزوم اینه بزرگ شم برم مدرسه ،مدرسه فوتبال
+ اینقدر ما مکالمه های فوق لجندری داریم که میمیرم براشون، حرف زدن با این بچه که این روزا بزرگترین رفیق و همدممه، یکی از دلایل قوت قلبمه. اره شاید زیاد برای نوشتن اونم توی وبلاگ جالب نیاد اما خب چه میشه کرد، واسه آدمهایی مثه ما که نه قلم درست حسابی ای داریم نه سواد درستی، روزمره نوشتن تنها اپشن باقی مونده ست. حرف زیاد دارم ،اما یا وقت نمیشه، یا احساس میکنم ارزش نوشتن و نداره یا هم قلم من قدرت بیانشو نداره.
القصه اینم بگم من همه رو میخونم خیلی با دقتم میخونم، ولی زیاد کامنت نمیذازم، چون یه وقتایی جاش نیست ولی دلم میخواد کامنت بذارم و چون جاش نیست نمیذارم، یه وقتایی هم جاش هست اما من نظری ندارم . خلاصه بازم شما عفو کنید. یکمم بیشتر بنویسید دلمون پوسید از کم بودنتون.
- ۹۷/۰۸/۱۷