در دست تعمیر ...

The diary of individulist student

در دست تعمیر ...

The diary of individulist student

هزیون های دم صبحی...

جمعه, ۱۸ آبان ۱۳۹۷، ۰۶:۰۶ ق.ظ

سختی بیدار شدن پنج صبح برای من فقط اونجاییه که بعد نماز خوندن باید برم برای خودم یه قهوه درست کنم و نان استاپ دیگه بیدار میمونم. اما خیلی وقتها سر همین تنبلی میکنم ،فکر کن سر چیز به این ناچیزی .میگیرم میخوابم به امید اینکه یکی دو ساعت بعد بیدار میشم. بعد در 99 درصد مواقع وقتی بیدار میشم در خوشبینانه ترین حالت ساعت نزدیک به 9 صبحه، و اون لحظه من از خودم و اون روز متنفر میشم... 

میشه گفت امروز بعد از مدتهاست که از پس تنبلی براومدم و خب الان ،واقعاااا خوشحالم. 

شما فکر کنی روزی که ساعت 4 صبحش بهت پیام بدن شماره کارت بده برات پول بریزیم چه روزی میتونه باشه ؟! اونم اگه کسی جز مامان بابا اینو ازت بخواد، در عوض کاری که کردی. 

حالا بگذریم از اینکه چرا من قبول نکردم و از اونا اصرار و از من انکار . حتما پیش خودش فکر میکنه من چقدر بچه مایه دارم. ولی من الان دو روزه دارم فکر میکنم چطور از مامان پول بگیرم برای اینکه برم موهامو کوتاه کنم؟!  آخرشم یه قیچی گرفتم دستم دیشب خودم موهامو کوتاه کردم تا این حد.... 

البته که من زیاد تفکر بقیه برام مهم نیست. 

و یه چیز دیگه که همیشه بهش فکر میکنم اینه که چطور منی که اینقدر سختمه از مامان بابام پول بگیرم، میتونم از یه غریبه که بعدا آشنا میشه پول بگیرم،؟  اصلا چطور میتونم؟؟ 

چی میشه که یک روز یه غریبه، میشه آشنا ترین فرد زندگی آدم؟؟  ها؟ ؟ 

  • ۹۷/۰۸/۱۸