در دست تعمیر ...

The diary of individulist student

در دست تعمیر ...

The diary of individulist student

شک دارم که بخونیش

سه شنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۷، ۱۱:۲۶ ب.ظ

حاج بابا سلام 

از وقتی تورا شناخته ام ، اسفند و فروردین برایم چیزی فراتر از اخرین ماه و اولین ماه سال شده ست ...

تو در اولین ماه سالی متولد شده ای و در اخرین ماه ۲۸ سال پس از  آن دوباره ،متولد شده ای ، تولدی ابدی ، بی هیچ عدمی ...

خواستم هشدار گوشی را فعال کنم تا تولد جمعه ات را فراموش نکنم اما میدانی آن بازدارنده ی نهانم چه گفت ؟ 

گفت خاک بر سرت اگر امیال دنیایی آنقدر سرگرمت کنند که چنین روزی را از یاد ببری و برای یادآوری اش دست به دامان ملعبک ها شوی ...


پدر ، حتما میدانی که چقدر دوستت دارم ؟ آخر به او گفته ام فکر نکن که کسی را بیشتر از تو دوست ندارم ، برای من حاجی بالاتر از همه ی آن چیزهایی ست  که دیگران به عشق تعبیرش میکنند . 

تک ستاره ی بی افول قلبم ، امشب دانستم معشوق زمینی ام مانند تو ۲۸ ساله است . تو ۳۵ سال است که ۲۸ ساله مانده ای و خواهی ماند ...

اما راستش را بگویم آنقدر شایسته نیستم که از خدا بخواهم او نیز برایم تا ابد ۲۸ ساله بماند ... اما برای هردویمان دعا کن پدرم ، دعا کن روزی هردویمان در کنار هم ، در سن خود متوقف شویم  و به دیدارت بیاییم . 


دوستت دارم ، آنقدر که هیچ دوستت دارمی را تا به حال اینگونه ادا نکرده ام ...

  • ۹۷/۱۲/۱۴

نظرات  (۱)

چقدر زیبا...
پاسخ:
چشم شما زیبا میبینه .