در دست تعمیر ...

The diary of individulist student

در دست تعمیر ...

The diary of individulist student

بیا خودمونو بزنیم به بیخیالی ...

دوشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۸، ۰۹:۵۷ ق.ظ

میدانی کجایم ؟!  قبرستان 

همانی که اولین بار آنجا پای حرفهایت نشستم البته تو که چیزی نمیگفتی همه ی حرفها را من میزدم ، برایت از صنعت موسیقی آمریکا گفتم ، از فوتبال ، از دین ، سیاست ، از همه چیز به جز احساس . دلتنگ آن روزهایم ...

همنشینی با تو تنها فایده ای که داشته این است که وقتی شبی وحشتناک را پشت سر میگذاریم ، برخلاف اغلب ادمها که آرزو میکنند ،صبح بیدار نشوند ، ما آرزو میکنیم زودتر خواب مان ببرد تا صبح را زودتر آغاز کنیم ‌ ... گویی همه چیز سرجای خودش هست ‌ .

اما من حالا روی تاب همیشگی نشسته ام ، خبری از تو نیست و آیزاک میخواند: 

we're at the end of the line

There came a time 

 ....when you are the only one 

  • ۹۸/۰۱/۱۹