در دست تعمیر ...

The diary of individulist student

در دست تعمیر ...

The diary of individulist student

آه معشوق لومپن ساز من !

شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۸، ۰۲:۳۹ ب.ظ

میگوید تو با فوتبال در نهایت قرار است یک «لومپن» شوی . نمیگوید هیچ ، میگوید لومپن . 

میگوید لومپن شدن از مناسبات فوتبال است ، ولی حتی اگر فوتبال هیچکس را لومپن نکند هم ، تورا حتما لومپن میکند ‌...

میگوید مگر تو ده ساله ای ؟! تو بیست سالت است ‌. دیگر نمیتوانی شبیه ده ساله ها شبها با رویای تیم ملی و جام جهانی بخوابی . تو باید بروی دنبال رویا های بیست سالگی . آن رویا هایی که در بیست سالگی بشود با فکرشان به خواب رفت و با تلاش در بیست و اندی سالگی بتوان به آن رسید ، نه رویایی که حداقل ده سالگی را میطلبد . 

حرفهایش ، همه اش ، سیلی حقیقت بود که بر سر و صورتم بی رحمانه میخورد . قلبم توان شنیدنش را نداشت ، پاهایم توان ایستادن هم . ولی راست میگفت ، خیلی راست . اصلا از روز اول همه داشتند دروغ میگفتند ، دوست هایم ، مربی مان ، هم تیمی ها . 

او در اخر گفت نمیگویم فوتبال را رها کن ، میگویم مسیر فوتبال را رها کن ...

مدتی فوتبال را رها میکنم اما نه مسیرش را ، به فکر نیاز دارم ، به مسیر جایگزین هم . ولی تا آن موقع مسیر فوتبال را در گوشه های ذهنم پنهان میکنم ، آرزوی دیرینه را نمیشود یک شبه ویران کرد ...

جگر گوشه قلبم تا چند ماه اینده که من نیستم مراقب خودت باش ، دلم برایت تنگ میشود ...

  • ۹۸/۰۱/۳۱

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">